هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غنایی، با زبانی ادیبانه و پر از تصاویر شاعرانه، به توصیف معشوق و احساسات شاعر نسبت به او میپردازد. در آن از تشبیهات و استعارات زیبا برای توصیف زیباییهای معشوق و تأثیرات عشق بر شاعر استفاده شده است. همچنین، در بخشهایی از شعر به مفاهیمی مانند عشق، زیبایی، هنر و حتی نقد اجتماعی اشاره میشود.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و زبانی پیچیده و ادبی است که درک آن برای مخاطبان کمسنوسال دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از اشارات و تشبیهات ممکن است نیاز به دانش ادبی و تجربهی زندگی بیشتری برای درک کامل داشته باشند.
شمارهٔ ۵۱ - وله
طالع بودت اختر حسن از رخ ساطع
خوش آنکه بتابد بوی این اختر طالع
تیغ خم ابروی تو برهان نکوئی است
لیکن ز فسون آمده برهان تو قاطع
طوبی برافراخته بالای تو رسوا
حورا برافروخته سیمای تو ضایع
شش سوره مابسته بیکغمزه دوچشمت
زانگونه که خامس نشناسیم ز رابع
جز بوس وکنار از تو مرا نیست توقع
ای خواجه بیا مگذر ازین بنده قانع
تنها دل من نیست مریض ازغم عشقت
دیریست که هست این مرض اندر همه شایع
هرکس بودش ذوق طبیعی بتو شیداست
جانا نتوان ذوق زدودن زطبایع
کویت زصفا کعبه رندان خوانق
رویت زبها قبله شیخان صوامع
وصفی زقدت رقص درآورده بقایل
حرفی زلبت هوش ربوده است زسامع
درطره فتان تو آن چهره تا بان
برقی است که در تیره لیالی شده لامع
چشم از طمع دیدن تو یکسره دریاست
تا خود چه بلاخیزد از این مردم طامع
هر حلقه از موی تو ظلمات عجایب
هر جلوه از روی تو مرات بدایع
ای ترک جوانیم زکف رفت بده می
کاین رنج هرم کنج خمش آمده قامع
جز کدیه نبد هدیه ام از مدح شرایف
جز غصه نشد حصه ام از قدح و ضایع
نه عام کند فهم ظرافت زخرافت
نه خاص دهد فرق مطالع ز مقاطع
از بخل ز شعر ترم آرند تنفر
چون زاهدک خشک که از مسکر مایع
گشتم باقالیم و بجزپور معاون
کس نی بغم اهل کمالات و صنایع
ختم الادبا بدر هدی صدر افاخم
کهف الامرا دفع فجا رفع فجایع
هر توده از دوده اوکحل بصایر
هر چامه از خامه او در مسامع
عزمش شود ار شامل برمدت ماضی
فی الحال سبق گیرد از ایام مضارع
سوی قلمش روی نهد دولت و ملت
زانگونه که زی دایه گرایندر ضایع
ای آنکه بود مایل امرت فلک پیر
آنقدر که بر شوی جوان میل ضجایع
امجادز تو مبتشر اندر بارائک
اجداد بتو مفتخر اندر بمضاجع
ابذال یمیمن تو بحدیست که عدش
مخصوص یساراست گه عقد اصابع
از شوشتری کلک همایون توگردید
پر شور نهاوند و صفاهان و توابع
خوش آنکه بتابد بوی این اختر طالع
تیغ خم ابروی تو برهان نکوئی است
لیکن ز فسون آمده برهان تو قاطع
طوبی برافراخته بالای تو رسوا
حورا برافروخته سیمای تو ضایع
شش سوره مابسته بیکغمزه دوچشمت
زانگونه که خامس نشناسیم ز رابع
جز بوس وکنار از تو مرا نیست توقع
ای خواجه بیا مگذر ازین بنده قانع
تنها دل من نیست مریض ازغم عشقت
دیریست که هست این مرض اندر همه شایع
هرکس بودش ذوق طبیعی بتو شیداست
جانا نتوان ذوق زدودن زطبایع
کویت زصفا کعبه رندان خوانق
رویت زبها قبله شیخان صوامع
وصفی زقدت رقص درآورده بقایل
حرفی زلبت هوش ربوده است زسامع
درطره فتان تو آن چهره تا بان
برقی است که در تیره لیالی شده لامع
چشم از طمع دیدن تو یکسره دریاست
تا خود چه بلاخیزد از این مردم طامع
هر حلقه از موی تو ظلمات عجایب
هر جلوه از روی تو مرات بدایع
ای ترک جوانیم زکف رفت بده می
کاین رنج هرم کنج خمش آمده قامع
جز کدیه نبد هدیه ام از مدح شرایف
جز غصه نشد حصه ام از قدح و ضایع
نه عام کند فهم ظرافت زخرافت
نه خاص دهد فرق مطالع ز مقاطع
از بخل ز شعر ترم آرند تنفر
چون زاهدک خشک که از مسکر مایع
گشتم باقالیم و بجزپور معاون
کس نی بغم اهل کمالات و صنایع
ختم الادبا بدر هدی صدر افاخم
کهف الامرا دفع فجا رفع فجایع
هر توده از دوده اوکحل بصایر
هر چامه از خامه او در مسامع
عزمش شود ار شامل برمدت ماضی
فی الحال سبق گیرد از ایام مضارع
سوی قلمش روی نهد دولت و ملت
زانگونه که زی دایه گرایندر ضایع
ای آنکه بود مایل امرت فلک پیر
آنقدر که بر شوی جوان میل ضجایع
امجادز تو مبتشر اندر بارائک
اجداد بتو مفتخر اندر بمضاجع
ابذال یمیمن تو بحدیست که عدش
مخصوص یساراست گه عقد اصابع
از شوشتری کلک همایون توگردید
پر شور نهاوند و صفاهان و توابع
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۰ - وله
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲ - وله
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.