هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات عمیق و آشفته خود سخن می‌گوید. او از جنونی که دوباره به سراغش آمده و از عشقی که نمی‌داند چگونه در دلش جای گرفته، صحبت می‌کند. شاعر از ناتوانی در کنترل احساسات و از دست دادن آرامش درونی خود می‌گوید و به آینده‌ای نامعلوم اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، استفاده از زبان و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۲۰۹

جنونی داشتم زین پیش بازم آن جنون آمد
مرا تا چون برون آرد که پر غوغا درون آمد

که دارد باطل السحری که بر بازوی جان بندم
که جادوی قدیمی بر سر سحر و فسون آمد

ندانم چون شود انجام مجلس کان حریف افکن
میی افکند در ساغر کزان می بوی خون آمد

سپر انداختیم اینست اگر چین خم ابرو
که زور این کمان از بازوی طاقت فزون آمد

مرا خوانی و من دوری کنم با یک جهان رغبت
چنین باشد بلی‌آن کس که بختش واژگون آمد

مگو وحشی چگونه آمدت این مهر در سینه
همی‌دانم که خوب آمد نمی‌دانم که چون آمد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۰۸
گوهر بعدی:غزل ۲۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.