۳۳۷ بار خوانده شده

غزل ۲۱۱

کی اهل دل به کام خود از دوستان برند
تا کارشان به جان نرسد کی ز جان برند

از ما برید یار به اندک حکایتی
چندان نبود این که ز هم دوستان برند

شد گرم تا شنید ز ما سوز دل چو شمع
آه این چه حرف بود که ما را زبان برند

آنکس که گشت باعث سوز فراق ما
یارب سرش به مجلس او شمعسان برند

وحشی مبر به تیغ ز جانان که اهل دل
از هم نمی‌برند اگر از جهان برند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۱۰
گوهر بعدی:غزل ۲۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.