هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از بی‌توجهی معشوق، ناامیدی از وفا، و تحمل درد عشق شکایت می‌کند. او احساس می‌کند که معشوق به او بی‌اعتنایی می‌کند و حتی سلامش را پاسخ نمی‌دهد. شاعر همچنین از خشکسالی وفا و نبود امید در زندگی عاشقانه خود می‌نالد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، مفاهیم ناامیدی و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل ۲۱۶

تو خون به کاسهٔ من کن که غیرتاب ندارد
تنک شراب ستم ظرف این شراب ندارد

چه دیده‌ای و درین چیست مصلحت که نگاهت
تمام خشم شد و رخصت عتاب ندارد

تو زود رنج تغافل پرست ، وه چه بلندی
چه گفته‌ام که سلامم دگر جواب ندارد

به خشکسال وفا رستی ای گیاه محبت
بریز برگ که ابر امید آب ندارد

دل بلاکش وحشی که خو به داغ تو کرده
اگر به آتش دوزخ رود عذاب ندارد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۱۵
گوهر بعدی:غزل ۲۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.