هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رهایی از دام عشق و فریب سخن می‌گوید و بیان می‌کند که دیگر فریب عشق را نمی‌خورد. او از این که طبیبش خود بیمار شده و دیگر نمی‌تواند به او کمک کند، اظهار ناراحتی می‌کند. شاعر همچنین از این که دلش را به دیگری داده و دیگر نمی‌خواهد دلدار دیگری باشد، سخن می‌گوید. او ترجیح می‌دهد از آزار عشق رها شود و حتی اگر آزار بیشتری ببیند، باز هم از رهایی خوشحال است. در پایان، شاعر به مخاطب هشدار می‌دهد که از جفا دوری کند و به کارهای دیگر بپردازد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل ۲۲۶

جستم از دام ، به دام آر گرفتار دگر
من نه آنم که فریب تو خورم بار دگر

شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
تو برو بهر علاج دل بیمار دگر

گو مکن غمزهٔ او سعی به دلداری ما
زانکه دادیم دل خویش به دلدار دگر

بس که آزرده مرا خوشترم از راحت اوست
گر صد آزار ببینم ز دل آزار دگر

وحشی از دست جفا رست دلت واقف باش
که نیفتد سرو کارت به جفا کار دگر
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۲۵
گوهر بعدی:غزل ۲۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.