هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق نافرجام و ناکامیهای خود سخن میگوید. او خود را به سگی تشبیه میکند که هرگز رام نشده و از عشق معشوق بهرهای نبرده است. همچنین، از بیتوجهی معشوق و تلاش بیثمر خود برای رسیدن به او گلایه میکند. شاعر به گذشته خود اشاره میکند که هوس نوشیدن شراب داشت، اما هرگز به آن نرسید. در نهایت، او از اسارت در دام عشق و تمایل به رهایی از آن سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و ادبی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی احساسی دارد. همچنین، استفاده از تشبیهات و استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل ۲۲۸
شدهام سگ غزالی که نگشته رام هرگز
مگسی ز انگبینش نگرفته کام هرگز
ز فروغ آفتابی شب خویش روز خواهم
که شبی ز خانه بیرون ننهاده گام هرگز
هوس پیاله خوردن بودم به خردسالی
که کسی نگفته پیشش ز شراب و جام هرگز
چو حدیث من بر آید کند آنچنان تغافل
که مگر به عمر خویشم نشینده نام هرگز
به رهت مقام کردم ، نگذاشتی مقیمم
به اسیر خود نبودی تو در این مقام هرگز
به شکنج طره ی او دل وحشی است مایل
که خلاصیش مبادا ز بلای دام هرگز
مگسی ز انگبینش نگرفته کام هرگز
ز فروغ آفتابی شب خویش روز خواهم
که شبی ز خانه بیرون ننهاده گام هرگز
هوس پیاله خوردن بودم به خردسالی
که کسی نگفته پیشش ز شراب و جام هرگز
چو حدیث من بر آید کند آنچنان تغافل
که مگر به عمر خویشم نشینده نام هرگز
به رهت مقام کردم ، نگذاشتی مقیمم
به اسیر خود نبودی تو در این مقام هرگز
به شکنج طره ی او دل وحشی است مایل
که خلاصیش مبادا ز بلای دام هرگز
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۲۲۷
گوهر بعدی:غزل ۲۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.