هوش مصنوعی: این متن شعری است که از زبان شاعری بیان می‌شود که از ناامیدی، بی‌عدالتی و بی‌توجهی اطرافیان و حاکمان شکایت دارد. او از تلاش‌های بی‌ثمر خود و امیدهای بربادرفته می‌گوید و در عین حال به ستایش از مقامات بالادست و آرزوی توجه آن‌ها ادامه می‌دهد. شاعر از وضعیت نابسامان خود و دیگران می‌نالد و امیدوار است که با لطف بزرگان، شرایط بهبود یابد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق اجتماعی و عاطفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای خوانندگان جوان نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۸ - در شکایت و گله و طلب شفاعت و صله

ای خواجه ای که با تو کسی را قرین کنند
کو را حکایت از بر چرخ برین کنند

بشنو ز فضل خویشتن از بنده یک سخن
تا خلق شکر تو بر جان آفرین کنند

گرچه شد است همت وجودت بر آسمان
بیم است از آنکه هر دو مرا در زمین کنند

آحاد گشت ألوف امیدم ز هر دوان
من طمع کرده تا عشراتم مائین کنند

این شاعران که پای برین آستان نهند
دانی که شعر من علم آستین کنند

ایشان همه به شکر و رهی باشکایت است
آری مگر به شهر شما در چنین کنند

هر روز ناامید چو برگردم از درت
قومی ز به هر خور ز رهی دل حزین کنند

از خویشتن به من نگر ای صدر روزگار
تا اهل روزگار تو را آفرین کنند

چو«ن» در رکیب همت تو دست دل زدم
گفتم مرا ز درگه تو اسب زین کنند

آخر عنایت تو به نزدیک میر چیست
این سرکه را ز بهر چه در انگبین کنند

تو می روی به درگه سلطان امیدوار
تا خواجگان به مهر تو دل را رهین کنند

بنگر که بر دل تو چه آید از آن گروه
گرو العیاذبالله با تو همین کنند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷ - در مدح بزرگی و تقاضای صلتی از او
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹ - در مدح و طلب جامه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.