۱۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲ - قطعهٔ منقول در تاریخ بیهقی

کاروانی همی از ری به سوی دسکره شد
آب پیش آمد و مردم همه بر قنطره شد

گله دزدان از دور بدیدند چو آن
هر یکی زیشان گفتی که یکی قسوره شد

آنچه دزدان را رای آمد بردند و شدند
بد کسی نیز که با دزد همی یکسره شد

رهروی بود در آن راه درم یافت بسی
چون توانگر شد گفتی سخنش نادره شد

هرچه پرسیدند او را همه این بود جواب:
کاروانی زده شد کار گروهی سره شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱ - قصیده
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳ - دو بیت منقول در ترجمان البلاغه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.