هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و رنج هجران و محنت‌های زندگی شکایت می‌کند و از اجل (مرگ) درخواست می‌کند تا او را از این درد بی‌درمان نجات دهد. او آرزوی رهایی از مشکلات و توفان‌های زندگی را دارد و از همنشین خود می‌خواهد تا او را از این دردها خلاص کند. در پایان، شاعر به رهایی خود از زندان غم اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق و احساساتی مانند درد هجران، درخواست مرگ و رهایی از مشکلات است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، این مفاهیم نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی دارند تا به درستی درک شوند.

غزل ۲۵۴

نیستم یک دم ز درد و محنت هجران خلاص
کو اجل تا سازدم زین درد بی درمان خلاص

کار دشوار است برمن ، وقت کار است ای اجل
سعی کن باشد که گردانی مرا آسان خلاص

کشتی تابوت می‌خواهم که آب از سرگذشت
تا به آن کشتی کنم خود را ازین توفان خلاص

چند نالم بردرش ای همنشین زارم بکش
کو رهد از درد سر ، من گردم از افغان خلاص

بست وحشی با دل خرم ازین غمخانه رخت
چون گرفتاری که خود را یابد از زندان خلاص
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۵۳
گوهر بعدی:غزل ۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.