هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و دلباختگی سخن می‌گوید. او خود را مانند مرغی توصیف می‌کند که در آسمان آزادانه پرواز می‌کرده، اما ناگهان گرفتار عشق شده است. شاعر از زنجیر عشق و رنج‌های آن می‌گوید و آرزو می‌کند که معشوقش توجهی به او نشان دهد. او از حسادت به پیراهن معشوق و دوری از او سخن می‌گوید و بیان می‌کند که تنها یک نگاه از معشوق می‌تواند او را آرام کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل ۲۵۳

بر میان دامن زدن بینند و چابک رفتنش
تا چو من افتاده‌ای ناگه بگیرد دامنش

مرغ فارغ بال بودم در هوای عافیت
از کمین برخاست ناگه غمزهٔ صید افکنش

عشق لیلی سخت زنجیریست مجنون آزما
این کسی داند که زنجیری بود در گردنش

سر به قدر آرزو خواهم که چون راند به ناز
گرد آن سر گردم و ریزم به پای توسنش

این سر پرآرزو در انتظار عشوه ایست
گوشه ی چشمی بجنبان و بینداز از تنش

سود پیراهن بر آن اندام و ما را کشت رشک
تا قیامت دست ما و دامن پیراهنش

وحشیم حیران او از دور و جان نزدیک لب
کار من موقوف یک دیدن ز چشم پر فنش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۵۲
گوهر بعدی:غزل ۲۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.