هوش مصنوعی: این شعر از حسرت و اندوه شاعر نسبت به زندگی محدود و اسارت‌بارش سخن می‌گوید. او خود را مانند مرغی در قفس می‌بیند که از فقر و تنگدستی رنج می‌برد. شاعر از انتظارهای بی‌ثمر، ترس از بلا و ناامیدی از یافتن همدمی مناسب می‌نالد. همچنین، او به دنبال آزادی و رهایی است، اما شرایط زندگی او را به اسارت کشیده است. در نهایت، شاعر به دنبال امید و نجات می‌گردد، اما گویا تنها مرگ است که می‌تواند او را از این رنج برهاند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی، اسارت و مرگ ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۸۴

بی پر و بالی درین گلشن هوس باشد مرا
همچو مرغ بیضه عریانی قفس باشد مرا

تشنه ام از سادگی می جویم امداد از حیات
التماس از همدم کوته نفس باشد مرا

کاروان را گوش از غفلت به آواز دراست
کوس رحلت بانگ پرواز مگس باشد مرا

مرغ شاخ شعله ای ای برق بر من رحم کن
قوت پرواز بال از خار و خس باشد مرا

کس نمی گوید خبر از چشمه آب حیات
خضر این ره آمد و رفت نفس باشد مرا

خواب خوش در خانه صیاد کردن ابلهیست
تکیه چون صورت به دیوار قفس باشد مرا

کشتی خود را به ساحل می رسانم همچو موج
گر ازین دریا حبابی همنفس باشد مرا

مرغ آزادم ز من پرواز کردن رفته است
خواب راحت زیر دیوار قفس باشد مرا

بس که کلکم از ریاضت نیشکر گردیده است
بوریای خانه از بال مگس باشد مرا

روی بازار سمندر گرم از داغ من است
حق بسیاری به آن آتش نفس باشد مرا

در بلا بودن اسیران را به از بیم بلاست
آشیان در گوشه بام قفس باشد مرا

گشته ام از فاقه بسیار تار عنکبوت
انتظاری بر پر و بال مگس باشد مرا

سیدا امروز از دزدان معنی فارغم
خانه همچون بام زندان عسس باشد مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.