هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام و درد دوری از معشوق سخن می‌گوید. او از خنده‌ها و نگاه‌های فریبنده معشوق شکایت دارد و بیان می‌کند که دیگر دل و جانش سخت و مقاوم شده است. شاعر همچنین از حسرت و ندامت خود می‌گوید و اشاره می‌کند که وفاداری در این دنیا دو رنگ و بی‌ثبات است.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۲۶۱

مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ
رو که ما را به تو من بعد نه صلح است و نه جنگ

غمزه گو ناوک خود بیهده زن پس مفکن
که دل و جان دگر ساختم از آهن و سنگ

عذرم این بس اگر از کوی تو رفتم که نماند
نام نیکی که توانم بدلش ساخت به ننگ

بلبل آن به که فریب گل رعنا نخورد
که دو روزیست وفاداری یاران دو رنگ

آه حسرت نه به آیینه وحشی آن کرد
که توان بردنش از صیقل ابروی تو زنگ
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۶۰
گوهر بعدی:غزل ۲۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.