۹۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۷

جود و سخا به مردم عالم نمانده است
نام و نشان ز منزل حاتم نمانده است

یکسان کند به باغ تماشای خار و گل
امروز امتیاز به شبنم نمانده است

از دل می صبوح کدورت نمی برد
خاصیتی که بود به مرهم نمانده است

گلها چو غنچه سر به گریبان کشیده اند
در هیچ سینه یی دل خرم نمانده است

ساغر ز پیش خم به لب خشک می رود
در شیشه ها باده کشان نم نمانده است

باقیست گرد راه به مژگان حاجیان
آبی مگر به چشمه زمزم نمانده است

در خانه های اهل کرم سیدا مرو
آنجا به غیر صورت آدم نمانده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.