۱۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۶

خیر بادش می کنم دود از دماغم می رود
آتشم گل می کند مرهم ز داغم می رود

می کند اسباب عیش از خانه ام عزم سفر
روشنی از شمع و روغن از چراغم می رود

در برم دل می تپد از چهره رنگم می پرد
بلبل و گل خانه خیز از صحن باغم می رود

شیشه من از وداعش سنگ بر سر می زند
خون به جای باده از چشم ایاغم می رود

سیدا از بس که خود را در غمش گم کرده ام
هر که را می بینم از بهر سراغم می رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.