۳۶۴ بار خوانده شده

غزل ۲۹۹

دلی و طاقت صد آه آتشین دارم
همین منم که دل و طاقت چنین دارم

نعوذبالله اگر بگذری به جانب غیر
تو می‌خرامی و من رشک بر زمین دارم

به راندن از تو شکایت کنم خدا مکناد
شکایت ار کنم آزار بیش ازین دارم

محیط جانب من بین و عذر رفته بخواه
که سخت رخش گریزی به زیر زین دارم

مکن تغافل و مگذارم از کمند برون
که صید بیشهٔ بسیار در کمین دارم

بیا بیا که تو از عافیت گریزانی
که من گمان یکی عشق آفرین دارم

کدام صبر و چه طاقت چه دین و دل وحشی
ازو نه صبر و نه طاقت نه دل نه دین دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۹۸
گوهر بعدی:غزل ۳۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.