۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۱

به خاک افتاده گرد سرمه چشم سیاهت من
به خون غلطیده صید بسمل تیغ نگاهت من

اسیر غنچه خندان لعلت صد قفس بلبل
گریبان پیرهن چاک گل طرف کلاهت من

به گلشن بنده آزاد سرو قامتت قمری
غلام حلقه در گوش خط سنبل پناهت من

گدای مفلس بی خان و مان پیر تهیدستی
ز پا افتاده از خود رفته سرهای راهت من

به بزم دلبران گر دعویی شیرین لبی سازی
چو کوه بیستون امروز پا بر جا گواهت من

نگه بر عارضت چون سیدا دزدیده می سازم
چو پشت آئینه شرمنده روی چو ماهت من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.