هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلباختگی خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که بدون حضور او در زندگی‌اش، احساس بی‌قراری و ناراحتی می‌کند. او از ترس دوری از معشوق و بیگانگی با او می‌ترسد و خود را عاشقی دیوانه و مست عشق می‌داند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و احساسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد.

غزل ۳۰۱

از بهر چه در مجلس جانانه نباشم
گرد سر آن شمع چو پروانه نباشم

بیموجب از او رنجم و بیوجه کنم صلح
اینها نکنم عاشق دیوانه نباشم

صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام
ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم

بیگانه شوم از تو که بیگانه پرستی
آزار کشم گر ز تو بیگانه نباشم

وحشی صفت از نرگس مخمور تو مستم
زانست که بی نعرهٔ مستانه نباشم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۰۰
گوهر بعدی:غزل ۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.