هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از آرزوهای بی‌پایان، رنج‌های پیری، ناامیدی از انسان‌های خودبین و یادآوری روزهای جوانی می‌گوید. او از ضعف پیری، تنهایی و نبود خریدار برای آینه‌اش (نماد صداقت) شکایت دارد و به نقش پای آهو به عنوان تسلی‌بخش خود اشاره می‌کند. همچنین، از دوری از قبله و ناتوانی در کنترل نفس سرکش یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، ناامیدی و اندوه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. درک کامل این شعر نیاز به تجربه‌زیستی و شناخت ادبیات کلاسیک دارد.

شمارهٔ ۵۳۴

مرا تا کی دواند آرزوی دل به هر سویی
مبادا هیچ کس را در جهان فرزند بدخویی

کمند آرزو در دست می گردم در این صحرا
تسلی می دهم خود را به نقش پای آهویی

ز دیوار بدن از ضعف پیری متکا دارم
نمی گردم چو طفل صورت از پهلو به پهلویی

تهیدست آمدم امروز در بازار خودبینان
خریداری نکرد آئینه ام را آدمی رویی

تمنای ز پاافتادگان خم کرد پشتم را
خورم چون غنچه خون بینم سری را گر به زانویی

ز چشم قبله همچون طاق کسری دور افتاده
نگه را کرده ام تا مارپیچ طاق ابرویی

مسخر کرده بودم در جوانی نفس سرکش را
کمان کهنه ام را در برابر نیست بازویی

دماغم خشک شد چون شانه از بوی پریشانی
کجا دست نسیم صبحدم واکرده گیسویی

گدا از خوان ارباب کردم لب خشک می آید
بشوی ای آرزو دست از طمع نم نیست در جویی

به پای لاله و گل روزگاری غنچه گردیدم
بزدم از گلستان جهان ای سیدا بویی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.