هوش مصنوعی:
این شعر به ستایش از یک شستوشوگر (رختشوی) میپردازد که کار او بهقدری ارزشمند است که حتی دریا و خشکی تحت فرمان اوست. شاعر با تصاویر زیبا، مانند پر شدن کاسه از آب گهر و مقایسهٔ خدمت شستوشوگر با کدنگ (کلاه خود)، نشان میدهد که چگونه این حرفهی بهظاهر ساده، پر از لطف و معنویت است. در پایان، شاعر خود را همچون تختهای در پیشروی او میبیند و از دکان خود هرچه میسازد، تقدیم او میکند.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مضامین عرفانی و استعارههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'رخت خونآلود' و 'مشت زر' ممکن است نیاز به توضیح داشته باشند.
شمارهٔ ۵۳ - شسته گر
شسته گر امرد که باشد زیر دستش بحر و بر
حکم او جاریست چون آب روان در خشک و تر
بهر شستشو شو اگر پا بر لب دریا نهد
کاسه خود را صدف پر سازد از آب گهر
رخت خون آلود خود را بهر شستن تا برم
کرده ام بر دست خود چون گل مهیا مشت زر
خدمتش را بر سر خود می کنم همچون کدنگ
تا دگر او را نباشد حاجت پردازگر
سیدا چون تخته پیش روی او ایستاده ام
از دکان خویشتن هر چند می سازد به در
حکم او جاریست چون آب روان در خشک و تر
بهر شستشو شو اگر پا بر لب دریا نهد
کاسه خود را صدف پر سازد از آب گهر
رخت خون آلود خود را بهر شستن تا برم
کرده ام بر دست خود چون گل مهیا مشت زر
خدمتش را بر سر خود می کنم همچون کدنگ
تا دگر او را نباشد حاجت پردازگر
سیدا چون تخته پیش روی او ایستاده ام
از دکان خویشتن هر چند می سازد به در
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲ - سلاخ
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴ - شسته گر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.