هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و عاشقی سخن می‌گوید و به مخاطب توصیه می‌کند که در زمان مناسب از نگاه و عشوه‌های خود استفاده کند. همچنین، شاعر به اهمیت حفظ حیا و شرم در رفتار اشاره می‌کند و از مخاطب می‌خواهد که در عین حال که ناز و غمزه می‌کند، متواضع و با حیا باشد. در نهایت، شاعر از فداکاری و ایثار در راه عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه و اخلاقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در سنین بالاتر وجود دارد.

غزل ۳۴۳

گهی از بزم بر می‌خیز و طرف بام جا می‌کن
زکات بزم عشرت عشوه‌ای در کار ما می‌کن

قصوری نیست در بیگانگی اما نه هر وقتی
نگه را با نگه در وقت فرصت آشنا می‌کن

نگه خوبست مستغنی زد اما آن نه در هر جا
بود جایی که باید گفت چشمی بر قفا می‌کن

چو داری غمزه را بگذار تا عالم زند بر هم
نگه گو باش شرم آلود و اظهار حیا می‌کن

تو زخم ناز بر جان میزن و می‌آزما بازو
دهان پر تبسم گو علاج خونبها می‌کن

سر و جانست در راهت نه آخر سنگ خاکست این
به استغنات میرم گه نگاهی زیر پا می‌کن

تغافل رطل پر کرده‌ست وحشی ظرف می‌باید
نگاهی جانب این کاسهٔ مرد آزما می‌کن
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۴۲
گوهر بعدی:غزل ۳۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.