هوش مصنوعی: این شعر از عشق و دل‌بستگی سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به دلدارش آزار نرساند و از رفتارهای ناعادلانه خودداری کند. شاعر از زیبایی و قدرت معشوق سخن می‌گوید و از او می‌خواهد که به جای انتقام و ستم، به او اجازه دهد که به نظاره‌اش بنشیند. همچنین، شاعر از معشوق می‌خواهد که او را در قفس محدود نکند و به او آزادی دهد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل ۳۴۶

ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن
آنچه او در کار من کردست در کارش مکن

هندوی چشم تو شد می‌بین خریدارانه‌اش
اعتمادی لیک بر ترکان خونخوارش مکن

گر چه تو سلطان حسنی دارد او هم کشوری
شوکت حسنش مبر بی‌قدر و مقدارش مکن

انتقام از من کشد مپسند بر من این‌ستم
رخصت نظاره‌اش ده منع دیدارش مکن

جای دیگر دارد او شهباز اوج جان ماست
هم قفس با خیل مرغان گرفتارش مکن

این چه گستاخی‌ست وحشی تا چه باشد حکم ناز
التماس لطف با او کردن از یارش مکن
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۴۵
گوهر بعدی:غزل ۳۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.