هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از جفاهای معشوق و ناتوانی خود در برابر این جفاها شکایت می‌کند. او از عشق بی‌پاسخ و رنج‌های روحی ناشی از آن می‌نالد و در عین حال، امیدوار است که روزی معشوق به او روی آورده و دردهایش را تسکین دهد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات مطرح‌شده مانند رنج‌های عاطفی و جفاهای عاشقانه نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد تا به درستی درک شود.

غزل ۳۵۸

منفعل دل خودم چند کشد جفای تو
عذر جفای تو مگر خواهمش از خدای تو

گشت ز تاب و طاقتم تاب رقیب منفعل
هیچ خجل نمی‌شود طبع ستیزه رای تو

شب همه شب دعا کنم تا که به روز من شوی
دل به ستمگری دهی کو بدهد سزای تو

رخنه چو میفتد به دل بسته نمی‌شود به گل
گو مژه تر مکن به خون خاک در سرای تو

ای رقم فریب عقل از تو بسوخت هستیم
خانه سیاه می‌کند نسخهٔ کیمیای تو

افسر لطف داشته این همه عزتش مبر
تارک عجز ما که شد پست به زیر پای تو

ای که طبیب وحشی ای، خوب علاج می‌کنی
وعده به حشر می‌دهد درد مرا دوای تو
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۵۷
گوهر بعدی:غزل ۳۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.