هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و شوریدگی سخن می‌گوید و آرزوی شعله‌ای سوزان و بی‌تاب را در دل افسرده خود دارد. او از عشق به عنوان طلسمی یاد می‌کند که عقل را سرگردان می‌کند و از دریای محبت سخن می‌گوید که جان را در خود غرق می‌کند. شاعر همچنین از زیبایی و جولان ناز در عرصه‌های عشق و شوریدگی صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی بیشتری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل ۳۵۹

آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او
در کمین خرمن جان شعله‌ها پنهان در او

شعله‌ای می‌بایدم سوزان که ننشیند ز تاب
گر بجوش آید ز خون گرم سد توفان در او

خانهٔ دل را به دست شحنه‌ای خواهم کلید
چند بر بالای هم اسباب سد زندان در او

آرزو دارم طلسمی رخنهٔ او بسته عشق
عقل سرگردان در آن بیرون و من حیران در او

سود دریای محبت بس همین کز موجه‌اش
بشکند کشتی و سرگردان بماند جان در او

شهسواری بر سرم تاز ای عنان جنبان حسن
وانگهم چشمی بده سد عرصهٔ جولان دراو

چشم وحشی عرصه‌ای باید که در جولان ناز
شوخی ار خواهد تواند ساخت سد میدان در او
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۵۸
گوهر بعدی:غزل ۳۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.