۳۹۳ بار خوانده شده
تند سویم به غضب دید که برخیز و برو
خسکم در ته پا ریخت که بگریز و برو
چیست گفتم گنهم دست به خنجر زد و گفت
پیش از آن دم که شوی کشته بپرهیز و برو
پیش رفتم که بکش دست من و دامن تو
گرم شد کاتش من باز مکن تیز و برو
مینشستم که مگر خار غم از پا بکشم
داد دشنام که تقریب مینگیز و برو
وحشی این دیده که گردید همه اشک امید
آب حسرت کن و از دیده فرو ریز و برو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
خسکم در ته پا ریخت که بگریز و برو
چیست گفتم گنهم دست به خنجر زد و گفت
پیش از آن دم که شوی کشته بپرهیز و برو
پیش رفتم که بکش دست من و دامن تو
گرم شد کاتش من باز مکن تیز و برو
مینشستم که مگر خار غم از پا بکشم
داد دشنام که تقریب مینگیز و برو
وحشی این دیده که گردید همه اشک امید
آب حسرت کن و از دیده فرو ریز و برو
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۳۶۰
گوهر بعدی:غزل ۳۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.