هوش مصنوعی:
این شعر به مناسبت عید غدیر و در مدح حضرت علی(ع) سروده شده است. شاعر با بیان فضایل و مقامات والای حضرت علی(ع)، از عشق و ولایت ایشان سخن میگوید و تأکید میکند که دین بدون خلافت او ناقص است. همچنین، شاعر به نقش حضرت علی(ع) در روز قیامت و تأثیر محبت او در نجات بندگان اشاره میکند.
رده سنی:
15+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۴۴ - غدیریه در مدح سراج الامه اب الائمه علی «علیه السلام»
عید غدیر آمد و شد گاه وجد و حال
ساقی بیار باده و از دل ببر ملال
چندیست باب هجر برویم شده است باز
بربند از میاین در و بگشا در وصال
آن باده کن عطا که پی طی راه عشق
از دست و پای بختی جان بگلسد عقال
آنباده کن کرم که از آن هرکه مست شد
یکباره پای زد بسر جان و ملک و مال
آن میبه جام کن که سرره به شیرنر
گیرد اگر بنوشد از آن جرعهٔی غزال
آن بادهام ببخش که مور ار خورد شود
در زیر پای قدرت او پیل پایمال
باری بیار باده که بهر صلای عید
کوبم به طبل طبع به نام علی دوال
گویم دوباره مطلعی و در مدیح او
سازم نثار مجلسیان گوهر مقال
در روز حشر چون بنماید علی جمال
گویند اهل حشر که این است ذوالجلال
آری علی است جل جلاله خدای را
هم مظهر جلال و هم آئینه جمال
یا مظهر العجائب یا مرتضی علی
ای کون را هویت تو مبده و مآل
این حجت یگانگی حق بود که تو
بیشبه و بینظیری و بیمثل و بیمثال
وامانده در دو مرحله نطق آندو مرحله
مدح تو است و حمد خداوند لایزال
هر جوی فضل را پی سرچشمه چون روم
بینم ببحر فضل تواش هست اتصال
و صفت بیان نمیشود از صدهزار یک
گویند خلق عالم اگر صدهزار سال
ایمان اگر نه دوستی تست از چه رو
بیمهر تو نجات خلایق بود محال
در قبر و برزخ وصف محشر ولای تو
باشد جواب وافی و کافی بهر سئوال
صورت پذیرد از تو همی نطفه در رحم
آنگه به عشق تو به جهان یابد انتقال
جویای تست در همه عمر جان او
تا گردد از تو کامرواگاه ارتحال
ببینند عاشقان تو پیوسته روی تو
بر عاشق تو ماضی و مستقبل است حال
هر دولتی زوال و زیان دارد از قفا
جز دولت ولای تو کان هست بیزوال
غیر از حدیث عشق تو هرگونه صحبتی
افسانه است و بیهدهگوئی و قیل و قال
هر مجلس از بیان مدیحت مزین است
آنجا کند فرشته ز جان فرش پروبال
جز آنصفات خاص که مخصوص ذات تست
هم ایزدی صفاتی و هم احمدی خصال
از بهر جن و انس ودد و دام و وحش و طیر
گستردهٔی تو روز و شبان سفره نوال
در امر دین گر از تو نمییافتی ظهور
آن اهتمام و کوشش و خونریزی و جدال
نه از اصول بود بیانی نه از فروع
نه از حرام بود نشانی نه از حلال
کامل نبود دین نبی بی خلافتت
یوم الغدیر یافت بفرمان حق کمال
شاها منم صغیر غلام درت ولی
دارم بس از نبردن فرمانت انفعال
هیچم بدست نیست مگر دامن کسی
کاندر میانه تو و او نیست انفصال
صابر علی شه آنکه بر رأی انورش
خورشید کم زمه بود و مه کم از هلال
دارد خدای بر سر احباب و دوستان
پاینده سایهاش به مقام علی و آل
ساقی بیار باده و از دل ببر ملال
چندیست باب هجر برویم شده است باز
بربند از میاین در و بگشا در وصال
آن باده کن عطا که پی طی راه عشق
از دست و پای بختی جان بگلسد عقال
آنباده کن کرم که از آن هرکه مست شد
یکباره پای زد بسر جان و ملک و مال
آن میبه جام کن که سرره به شیرنر
گیرد اگر بنوشد از آن جرعهٔی غزال
آن بادهام ببخش که مور ار خورد شود
در زیر پای قدرت او پیل پایمال
باری بیار باده که بهر صلای عید
کوبم به طبل طبع به نام علی دوال
گویم دوباره مطلعی و در مدیح او
سازم نثار مجلسیان گوهر مقال
در روز حشر چون بنماید علی جمال
گویند اهل حشر که این است ذوالجلال
آری علی است جل جلاله خدای را
هم مظهر جلال و هم آئینه جمال
یا مظهر العجائب یا مرتضی علی
ای کون را هویت تو مبده و مآل
این حجت یگانگی حق بود که تو
بیشبه و بینظیری و بیمثل و بیمثال
وامانده در دو مرحله نطق آندو مرحله
مدح تو است و حمد خداوند لایزال
هر جوی فضل را پی سرچشمه چون روم
بینم ببحر فضل تواش هست اتصال
و صفت بیان نمیشود از صدهزار یک
گویند خلق عالم اگر صدهزار سال
ایمان اگر نه دوستی تست از چه رو
بیمهر تو نجات خلایق بود محال
در قبر و برزخ وصف محشر ولای تو
باشد جواب وافی و کافی بهر سئوال
صورت پذیرد از تو همی نطفه در رحم
آنگه به عشق تو به جهان یابد انتقال
جویای تست در همه عمر جان او
تا گردد از تو کامرواگاه ارتحال
ببینند عاشقان تو پیوسته روی تو
بر عاشق تو ماضی و مستقبل است حال
هر دولتی زوال و زیان دارد از قفا
جز دولت ولای تو کان هست بیزوال
غیر از حدیث عشق تو هرگونه صحبتی
افسانه است و بیهدهگوئی و قیل و قال
هر مجلس از بیان مدیحت مزین است
آنجا کند فرشته ز جان فرش پروبال
جز آنصفات خاص که مخصوص ذات تست
هم ایزدی صفاتی و هم احمدی خصال
از بهر جن و انس ودد و دام و وحش و طیر
گستردهٔی تو روز و شبان سفره نوال
در امر دین گر از تو نمییافتی ظهور
آن اهتمام و کوشش و خونریزی و جدال
نه از اصول بود بیانی نه از فروع
نه از حرام بود نشانی نه از حلال
کامل نبود دین نبی بی خلافتت
یوم الغدیر یافت بفرمان حق کمال
شاها منم صغیر غلام درت ولی
دارم بس از نبردن فرمانت انفعال
هیچم بدست نیست مگر دامن کسی
کاندر میانه تو و او نیست انفصال
صابر علی شه آنکه بر رأی انورش
خورشید کم زمه بود و مه کم از هلال
دارد خدای بر سر احباب و دوستان
پاینده سایهاش به مقام علی و آل
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۳۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳ - در مدح ولی سبحانی حضرت علی عمرانی (ع)
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵ - در تهنیت عید مولود شاه ولایت اسداله الغالب علی ابن ابیطالب (ع)
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.