هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی و مدحی در ستایش حضرت علی (ع) و وصف فضایل و مناقب ایشان سروده شده است. شاعر با بهکارگیری تصاویر زیبا و استعارات غنی، به توصیف مقام معنوی، شجاعت، عدالت و بخشش حضرت علی میپردازد. همچنین، شعر به مناسبت عید غدیر و جایگاه ایشان به عنوان وصی پیامبر اسلام اشاره دارد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عرفانی و مذهبی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعارات پیچیده ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
شمارهٔ ۶۵ - غدیریه
ای مه بیمهر من ای مهر و ماهت مشتری
وی دو صد چندانکه مهر از مه ز مهرت برتری
گاه عیش است و طرب، نی موسم حزن و کرب
خلخی رویا به ساغر کن شراب خلری
کرده بستان را بهار از خرمی رشگ بهشت
حوروش یارا خوش است ار رخت در بستان بری
خیز ای سرو سهی بخرام یک ره در چمن
تا بیاموزد خرامیدن ز تو کبک دری
داغ دل از ساغر می پای گل باید زدود
حالیا کز لاله میبینم شکل ساغری
از نوای بلبل شوریده در سودای گل
باز مانده در فلک ناهید از خنیاگری
در نشاط و وجد و حال و انبساط و عشرتند
جمله موجودات عالم از ثریا تا ثری
هان بود عید غدیرخم به عشق مرتضی
خمخمم بخش ای بهشتی رو شراب کوثری
مستم از آن باده کن تا بر سبیل تهنیت
از الف تا یا کنم وصف جلال حیدری
اسم اعظم آدم اول ادیب انبیا
اصل ایمان آنکه بر ایجاد دارد مهتری
بانی بنیاد عالم بحر احسان باب جود
بوالحسن بیضای رخشان بدر از نقصان بری
تا جدار ملک امکان مظهر ذات و صفات
تا به ختم رسل مهر سپهر رهبری
ثانی آلکسا یکتای بیثانی که هست
ثابت از وی دین احمد باطل از وی کافری
جان جان شاه جهان شاهی که با عجز و نیاز
جبرئیلش بهر کسب فیض کرده چاکری
حاکم احکام حق حیدر حبیب مصطفی
حکمران بر ماسوی الله ز آدم و دیو و پری
خسرو خیبر گشا آن کو به فرمان خدای
خانمان برکند از خیل یهود خیبری
دستیار و بن عم و داماد و ختمالمرسلین
دست حق کش داده داور در دو عالم داوری
ذوالجلال قاهر غالب شهنشاهی که کرد
ذوالفقارش خرمن جان عدو را آذری
رخصت رزم ار دهد رأیش به طفلی نیسوار
رستم زالش نیارد کرد هرگز همسری
زان الهی کیمیای مهرش ای اکسیر جوی
زن به قلب خویش تا بینی از آن فر زری
سر سبحان ساقی کوثر سرور جان و دل
سروری کور است اندر ملک هستی سروری
شامل احسانش نه تنها بر یتیمان شد که کرد
شفقت و دلجوئیش هر بیوه زن را شوهری
صوفیان صاف دل را گشته نامش نقش صدر
صادرات فیض را کرده وجودش مصدری
ضرب جوزائی حسامش میفزودی بر عدد
ضیغمان دشت هیجا را ز جوزا پیکری
طوف کویش را طمع دارد که در هر صبحدم
طلعت از خاور فروزد آفتاب خاوری
ظل حق ظهر پیمبر مانع ظلم و فساد
ظالمان را سد راه جور و ظلم و خودسری
عالی اعلی علی مرتضی شاهی که کرد
عون حقش دائماً در رزم اعدا لشگری
غائب و حاضر ملیک و عبد را قسام رزق
غیر از او نبود گر از چشم حقیقت بنگری
فضل محضش گشته شامل بر تمام کاینات
فیض عامش کرده در ملک جهان خوان گستری
قرب او را درک کردند انبیا آنگه شدند
قابل قرب خدا و رتبهی پیغمبری
کنز مخفی گشت از غیب هویت آشکار
کرد تا آن شه ظهور اندر لباس مظهری
لعل و گوهر را عتابش تیرگی بخشد چو سنگ
لطف و مهرش سنگ را بخشد صفای گوهری
مصحفش مدح و خدا مداح و احمد مدح خوان
من به وصف او کنم از خود ثبوت شاعری
نورگیر از خاک درگاه فلک جاه ویاند
نیر اعظم عطارد زهره ماه و مشتری
واجب ممکن نما و ممکن واجب صفات
والله او را عین حق بینی گر از حق نگذری
هل اتی تنها نه وصف اوست که اوصاف وبست
هرچه بهر انبیا از حق صحایف بشمری
لافتی الاعلی لاسیف الا ذوالفقار
لاجرم جز او نباید خواست از کس یاوری
یا علی یا ایلیا یا باحسن یا باتراب
یک ره دیگر ز لطفم خوان سوی ارض غری
گرچه در ظاهر من از کوی تو دور افتادهام
لیک رویت چشم جانم را نماید منظری
ناظر روی تو اندر روی فرزند توام
و ان بود صابر علی شه شاه ملک صابری
از تو میخواهد صغیر خسته تا بنوازیش
از طریق مرحمت و ز راه مسکینپروری
وی دو صد چندانکه مهر از مه ز مهرت برتری
گاه عیش است و طرب، نی موسم حزن و کرب
خلخی رویا به ساغر کن شراب خلری
کرده بستان را بهار از خرمی رشگ بهشت
حوروش یارا خوش است ار رخت در بستان بری
خیز ای سرو سهی بخرام یک ره در چمن
تا بیاموزد خرامیدن ز تو کبک دری
داغ دل از ساغر می پای گل باید زدود
حالیا کز لاله میبینم شکل ساغری
از نوای بلبل شوریده در سودای گل
باز مانده در فلک ناهید از خنیاگری
در نشاط و وجد و حال و انبساط و عشرتند
جمله موجودات عالم از ثریا تا ثری
هان بود عید غدیرخم به عشق مرتضی
خمخمم بخش ای بهشتی رو شراب کوثری
مستم از آن باده کن تا بر سبیل تهنیت
از الف تا یا کنم وصف جلال حیدری
اسم اعظم آدم اول ادیب انبیا
اصل ایمان آنکه بر ایجاد دارد مهتری
بانی بنیاد عالم بحر احسان باب جود
بوالحسن بیضای رخشان بدر از نقصان بری
تا جدار ملک امکان مظهر ذات و صفات
تا به ختم رسل مهر سپهر رهبری
ثانی آلکسا یکتای بیثانی که هست
ثابت از وی دین احمد باطل از وی کافری
جان جان شاه جهان شاهی که با عجز و نیاز
جبرئیلش بهر کسب فیض کرده چاکری
حاکم احکام حق حیدر حبیب مصطفی
حکمران بر ماسوی الله ز آدم و دیو و پری
خسرو خیبر گشا آن کو به فرمان خدای
خانمان برکند از خیل یهود خیبری
دستیار و بن عم و داماد و ختمالمرسلین
دست حق کش داده داور در دو عالم داوری
ذوالجلال قاهر غالب شهنشاهی که کرد
ذوالفقارش خرمن جان عدو را آذری
رخصت رزم ار دهد رأیش به طفلی نیسوار
رستم زالش نیارد کرد هرگز همسری
زان الهی کیمیای مهرش ای اکسیر جوی
زن به قلب خویش تا بینی از آن فر زری
سر سبحان ساقی کوثر سرور جان و دل
سروری کور است اندر ملک هستی سروری
شامل احسانش نه تنها بر یتیمان شد که کرد
شفقت و دلجوئیش هر بیوه زن را شوهری
صوفیان صاف دل را گشته نامش نقش صدر
صادرات فیض را کرده وجودش مصدری
ضرب جوزائی حسامش میفزودی بر عدد
ضیغمان دشت هیجا را ز جوزا پیکری
طوف کویش را طمع دارد که در هر صبحدم
طلعت از خاور فروزد آفتاب خاوری
ظل حق ظهر پیمبر مانع ظلم و فساد
ظالمان را سد راه جور و ظلم و خودسری
عالی اعلی علی مرتضی شاهی که کرد
عون حقش دائماً در رزم اعدا لشگری
غائب و حاضر ملیک و عبد را قسام رزق
غیر از او نبود گر از چشم حقیقت بنگری
فضل محضش گشته شامل بر تمام کاینات
فیض عامش کرده در ملک جهان خوان گستری
قرب او را درک کردند انبیا آنگه شدند
قابل قرب خدا و رتبهی پیغمبری
کنز مخفی گشت از غیب هویت آشکار
کرد تا آن شه ظهور اندر لباس مظهری
لعل و گوهر را عتابش تیرگی بخشد چو سنگ
لطف و مهرش سنگ را بخشد صفای گوهری
مصحفش مدح و خدا مداح و احمد مدح خوان
من به وصف او کنم از خود ثبوت شاعری
نورگیر از خاک درگاه فلک جاه ویاند
نیر اعظم عطارد زهره ماه و مشتری
واجب ممکن نما و ممکن واجب صفات
والله او را عین حق بینی گر از حق نگذری
هل اتی تنها نه وصف اوست که اوصاف وبست
هرچه بهر انبیا از حق صحایف بشمری
لافتی الاعلی لاسیف الا ذوالفقار
لاجرم جز او نباید خواست از کس یاوری
یا علی یا ایلیا یا باحسن یا باتراب
یک ره دیگر ز لطفم خوان سوی ارض غری
گرچه در ظاهر من از کوی تو دور افتادهام
لیک رویت چشم جانم را نماید منظری
ناظر روی تو اندر روی فرزند توام
و ان بود صابر علی شه شاه ملک صابری
از تو میخواهد صغیر خسته تا بنوازیش
از طریق مرحمت و ز راه مسکینپروری
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۴۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۴ - غدیریه در مدح مولای متقیان
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶ - در مدح حلال مشکلات اسدالله الغالب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.