هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه از حافظ، با مضامین عشق الهی، مدح امام علی (ع) و توصیف زیبایی‌های طبیعت و شراب، ترکیبی از غزل و مدح است. شاعر از عشق زمینی و آسمانی، وصال و هجران، و جایگاه امام علی در دین سخن می‌گوید.
رده سنی: 15+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین برخی اشارات به شراب و عشق ممکن است برای کودکان نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱ - در مدح امیر البرره و قاتل الکفره علی علیه‌السلام

وقت است تا شویم ز هر کس کناره جوی
با ساقی افکنیم بساطی کنار جوی

گردیم هم‌ترانه به مرغان بذله‌گوی
در پای گل بریم ز مرغان به بذله‌گوی
نوشیم می به زمزمه نی خروش چنگ
بوئیم گل به طره سنبل زنیم چنگ

با ما خرام لاله رخا سوی گلستان
گلچین و گل عطا کن و گلبوی و گل‌ستان

ده سروقد خویش به سر و چمن نشان
وان را ز شرم قد خود از پا چو من نشان
گل را به پیش روی خود از جلوه خوار کُن
در چشم خلق خوارتر آن را ز خار کُن

ای چون هوای چین سر زلف تو مشکبار
نخل قدت ز زلف خوش آورده مشکبار

مگذار مشک این همه نازد به خود گذار
تا سوی چین صبا کند از طره‌ات گذار
گوید حدیث عنبر زلفت به مشک چین
خون سازدش ز خجلت آن زلف پرزچین

ای غمزه‌ات مدرس و خال و خطت کتاب
در درس این کتاب نبردستی ز که‌تاب

ای وعده‌ات به ما چو به لب تشنگان سرآب
ما را به بحر عشق تو بگذشته از سر آب
از ما بگیر دست و ز غم ساز شادمان
ای آشنا غمین ز تو بیگانه شادمان

هر دل خورد ز غمزه‌ات‌ ای رشک ماه تیر
از دود آه تیره کند روی ماه و تیر

در ملک دل تو شاهی و در شهر جان تو میر
میرم ز روی شوق بگویی اگر تو میر
ور تیغ کین کشی و بیایی به کشتنم
گویم بکش مرا و به خون هم بکش تنم

حسن تو راست تا همی از ریب و فربهی
از لاغری مرا نبود ره به فربهی

دانم ز خویشتن نشوم تا که من تهی
وصلت نیابم و نشود راه منتهی
زان رو بقای وصل تو میجویم از فنا
آری به وصل ره نبرم جز بدین فنا

دل داده‌ام به دست نگاری که در کمین
بنشسته روز و شب پی آزار این کمین

هرکس که گردد آگه از آن گویدم کزین
بگذر ز دلبران جهان دیگری گزین
گویم که شاه انجمن دلبران یکیست
دلبر اگر هزار بود دل بر آن یکیست

ای زلف پُر خم تو کشیده به خم خام
هر دل که بوده پخته و هر دل که بوده خام

این طرفه حالتی است که مستند خود مدام
چشمان فتنه جوی تو بی‌منت مدام
ای بی‌اثر به دور دو چشمت عصیر خم
برخیز و ریز باده به جام از غدیرخم

آن خم که باده‌اش همه فضل و شرافتست
نی شر و آفت است که بر هر شر آفتست

وان باده محبت شاه ولایت است
آنکو خدیو هر بلد و هر ولایت است
اوصاف آن می است که حق گفته با نبی
از جزء و کل هر آنچه که درجست در نبی

آن باده بد که ختم رسل خواجهٔ بشر
کز خیر ساخت سدی و بر بست ره بشر

روز غدیرخم چو به منبر نشست بر
گفتا ز نخل دین شما هست امید بر
زین آب اگر که ریشهٔ آن خشک‌تر شود
ورنه ز کفر ریشه آن خشک‌تر شود

آری علیست حجه بر حجه آفرین
بر حجه آفرین و بر این حجه آفرین

نشناخت کس خدا جز از آن حجه مبین
الحاصل از وجود علی جز خدا مبین
چشم دلت گشوده شود گر هر آینه
بالله جمال او نگری در هر آینه

همواره عشق او به روان‌ها روان بود
یعنی که عشق او به روان‌ها روان بود

از ذکر نام اوست به تن انس جان بود
او فیض بخش هر یکی از انس و جان بود
درگاه او دریست که فیضیش اندر است
کز جن و انس چشم تمنا بر آن در است

ای برگزیده غیر علی را به رهبری
صد ره فزون تو را منم از رسم و رهبری

عیسی نهادی و پی خر رفتی از خری
ننگی چنین چگونه تو آخر به خود خری
خاک سم سمند علی باش در جهان
اسب شرافت از سر هفت آسمان جهان

دم زن کنون به نامش هر صبح و هر مسا
و اندر صف جزا کف حسرت به هم مسا

خواهی رسی به کعبه مقصود در صفا
کن سعی و بندگان ورا زود در صف آ
تا در حریم خاص خدا محرمت کنند
یعنی به طوف کعبه دل محرمت کنند

بر شهر علم احمد مختار در علیست
بل شهر علم احمد مختار در علیست

بیچاره هرکه گشت بر او چاره‌گر علیست
بیچاره‌گی است چاره ما چاره‌گر علیست
گر او نبود عالم زیر و زبر نبود
صحبت ز کوه و دشت و ز بحر و ز بر نبود

ای یکه تاز بی‌بدل عرصه قدم
کاول زدی تو عرصه ایجاد را قدم

احکام حق ز قول تو هر لا و هر نعم
گسترده از تو روز و شبان سفره نعم
از نخل هر امید تو ای شه برآوری
دارد صغیر امیدی و خواهد برآوری
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: ترکیب بند
تعداد ابیات: ۴۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲ - در تهنیت عید مولود قاسم خلد و سقر حیدرحیه در علی علیه‌السلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.