هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق نافرجام و وفاداری بی‌پایان سخن می‌گوید. شاعر بیان می‌کند که عشق او به معشوق چنان عمیق است که حتی مرگ نیز نمی‌تواند او را از این عشق رها کند. او از نبود وفا در معشوق شکایت دارد و تأکید می‌کند که عشق واقعی حتی پس از مرگ نیز پایان نمی‌پذیرد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند مرگ و عشق ابدی نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۷۶

لب تو ریخت چنان آبروی آب حیات
که رخت خویش ز خجلت کشید در ظلمات

من و گذشتن از چون تو دلبری حاشا
تو و نشستن با عاشقی چو من هیهات

نه من وفات ندیدم که همچو من بسیار
بیافتند وفات و نیافتند وفات

بسیر دادن جان آئیم بسر ورنه
گر از وفات بود آئی از چه وقت وفات

زنند عشق پس از مرگ هم خلاصی نیست
گمان مبر دهدت مرگ از این کمند نجات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.