هوش مصنوعی: این شعر به مقام و ارزش انسان در هستی اشاره دارد و از بی‌خبری او از خودش اظهار تأسف می‌کند. انسان به عنوان آینه‌ای از حقیقت و وحدت وجود توصیف شده است، اما اختلاف ظاهری میان موجودات، وحدت معنوی آن‌ها را پنهان کرده است. شاعر از مخاطب می‌خواهد از ظواهر گذر کند و به حقیقت وحدت وجود پی ببرد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد و درک آن‌ها نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۹۲

آدمی را ز شرف تاج کرامت بسر است
حیف و صد حیف که بیچاره ز خود بیخبر است

بنگر انسان و مقامش که بود محرم راز
خلوتی را که فلک حلقه بیرون در است

هست انسان بمثل آینهٔی در بر دوست
او بخود ناظر از این آینه پا تا بسر است

مطلع طلعت صانع شده مصنوع بلی
اندر آئینه عیان طلعت آئینه گر است

همه ذرات بخورشید وجود آینه‌اند
روشن این آینه سان در بر هر با بصر است

اختلاف صور افکنده جدائی ورنه
متحد معنی اشیا همه با یکدیگر است

گو چو نرگس به چمن دیده‌گشائی بینی
زاب بیرنگ دوصد رنگ گل اندر نظر است

خار و گل هر دو ز یک شاخ برآیند ولی
این یکی مرهم جان وان دگری نیشتر است

ره بخلوتگه وحدت برو معنی دریاب
بگذر از عالم صورت که نزاع صور است

هر بد و نیک به نسبت بود البته صغیر
باشد از بحر وجود آنچه خزف یا گهر است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.