هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد و رنج روحی و جسمی خود میگوید و بیان میکند که دیگر تاب تحمل غم را ندارد. او از خداوند میخواهد که اگر این حال، آسودگی است، نصیبش نکند. همچنین، شاعر به تهمت عشق به دیگری پاسخ میدهد و آن را رد میکند. در پایان، او از رفتن معشوق و ماندن خود در حالتی ناامیدانه سخن میگوید و از خداوند طلب کمک میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد و رنج روحی و عشق ممکن است برای سنین پایینتر قابل درک نباشد.
غزل ۳۸۲
چون کوه غم تاب آورد جسمی بدین فرسودگی
غم بر نتابد بیش ازین باید تن فرمودگی
نی نالهای نزدیک لب نی گریهای در دل گره
یارب نصیب من مکن اینست اگر آسودگی
گفتی به عشق دیگری آلودهای تهمت مکن
حاشا معاذالله کجا عشق من و آلودگی
رفت آن سوار تندرو ماند این سگ دنبالهدو
بشتاب ای پای طلب یارب مبادت سودگی
غم بر نتابد بیش ازین باید تن فرمودگی
نی نالهای نزدیک لب نی گریهای در دل گره
یارب نصیب من مکن اینست اگر آسودگی
گفتی به عشق دیگری آلودهای تهمت مکن
حاشا معاذالله کجا عشق من و آلودگی
رفت آن سوار تندرو ماند این سگ دنبالهدو
بشتاب ای پای طلب یارب مبادت سودگی
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۳۸۱
گوهر بعدی:غزل ۳۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.