۳۵۸ بار خوانده شده

غزل ۳۸۱

چه شود گرم نوازی به عنایت خطابی
نه اگر برای لطفی به بهانهٔ عتابی

ته پای جان شکاری دل من به خون زند پر
چو کبوتری که افتد به تصرف عقابی

چو منش رکاب بوسم چه سبک عنان سواری
چو به غیر همعنان شد چو بلا گران رکابی

همه خرقهٔ صلاحم شده خارخار و گل گل
ز میی که داغ آن می نرود به هیچ بابی

بگذار درس دانش که نهایتی ندارد
ز کتاب عشق وحشی بنویس یک دو بابی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۸۰
گوهر بعدی:غزل ۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.