هوش مصنوعی: این متن یک گفتگوی شاعرانه بین عاشق و معشوق است که در آن عاشق از درد عشق و وابستگی خود می‌گوید و معشوق پاسخ‌هایی حکیمانه و معنوی می‌دهد. معشوق تأکید می‌کند که عشق واقعی فراتر از تعلقات دنیوی و جسمانی است و تنها کسانی که از خودگذشته‌اند، به حقیقت عشق دست می‌یابند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۱۱۰

گفتم کمند عشق تو در گردن منست
گفت این کمند خلق جهانرا بگردنست

گفتم ز درد عشق تو کاهیده شد تنم
گفتا میان ما و تو حایل همین تنست

گفتم براه عشق شد آلوده دامنم
گفتا خموش این ره هر پاکدامن است

گفتم ز دوستان تو خواهم نشانه ئی
گفت آنمراست دوستکه با خویش دشمنست

گفتم سخن زار من و خوبان آن کنند
گفت از منست آنچه حلاوت به ار من است

گفتم صغیر خواست ز حسن تو جلوهٔی
گفتا بهر چه مینگرد جلوه من است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.