هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و مستی ناشی از نگاه معشوق سخن می‌گوید. او توصیف می‌کند که چگونه زیبایی معشوق بازار عاشقان را برهم زده و دل‌ها را اسیر خود کرده است. شاعر از دام‌های زلف معشوق و نگاه سحرآمیز او می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ‌کس از این دام‌ها در امان نیست. در نهایت، او از عشق عمیق خود به معشوق و تأثیر آن بر دلش سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم به کار رفته نیاز به درک ادبی بالاتری دارند که مناسب سنین نوجوان و بزرگسال است.

شمارهٔ ۱۱۳

تا شدم از گردش چشم تو مست
پای زدم یکسره بر هر چه هست

تا ابد اندر دل ساغر بود
عکس تو ای ساقی بزم الست

حسن تو تا شهرهٔ بازار شد
رونق بازار نکویان شکست

ما نکشیم از سر کوی تو پای
تا به وصال تو بیابیم دست

بر دل سنگین تو کاری نکرد
ناوک آهم که به خارا نشست

از چه همی سجده کند بر رخت
گر نبود زلف تو آتش پرست

زلف تو دام دل پیر و جوان
چشم تو بر هم زن هشیار و مست

آن که به دام تو نیفتاد کیست
وانکه ز دام تو رهی جست و جست

در یم چشمم پی ماهی دل
زلف تو انداخته قلاب و شست

ماه جبین دید فراوان صغیر
مهر تو اندر دل او نقش بست
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.