هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و ستایش معشوق سخن می‌گوید. شاعر خود را فدای معشوق می‌کند و از غم‌های عشق و دل‌شکستگی می‌نالد. او معشوق را به بلندای ماه و سرو تشبیه می‌کند و از اسارت در زلف‌های او می‌گوید. شعر حالتی عارفانه و پراحساس دارد و از عشق بی‌پایان و وفاداری شاعر حکایت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند عشق عارفانه و دل‌شکستگی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۱۱۴

ای به فدای تو من و هر چه هست
وی تو حقیقت بت و من بت پرست

دیگرم از غم نفسی هست نیست
از منت ای جان خبری نیست هست

خار بیابان جنون نی همین
پای ز مجنون دل آزرده خست

هر سر خاری که بپایش خلید
در دل و در دیدهٔ لیلی شکست

ماه فلک پیش رخت منفعل
سرو چمن در بر بالات پست

داشت ز غم دل سر دیوانگی
زلف تواش پای بزنجیر بست

در ره عشق تو فتادم ز پای
آه نگیری گرم ای دوست دست

در خم زلف تو مرا حال دل
هست همان حالت ماهی بشست

یافت چه خوش حاصل ایام عمر
آن که شبی با تو به خلوت نشست

تا ابد از عشق تو نالد صغیر
دیده رخت را چو به صبح الست
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.