هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است که در آن وابستگی شدید، بی‌قراری ناشی از جدایی، و ستایش صفات معشوق به تصویر کشیده شده است. شاعر خود را گدای عشق معشوق می‌داند و دنیا را در برابر این عشق بی‌ارزش می‌شمرد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه عمیق و احساساتی است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات تاریخی یا ادبی ممکن است نیاز به دانش زمین‌های داشته باشند.

شمارهٔ ۱۲۹

دل مرا ز کمندت سر رهائی نیست
کجا رود بکسش جز تو آشنائی نیست

بیا بیا که دلم بی تو از جهان سیر است
مرو مرو که مرا طاقت جدائی نیست

بدور چشم تو و زلف تو دگر کارم
بآهوی ختن و نافه ختائی نیست

بتان چو دل بربایند بوسه ئی بدهند
ولی تو را صفتی غیر دلربائی نیست

گدای شاه نجف شو که هیچ سلطنتی
به روزگار برابر بدین گدائی نیست

صغیر پیرهنی بیش از جهان نبرد
کنون غمی بدل او را ز بی قبایی نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.