هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، به زیبایی‌های معشوق و تأثیرات عشق بر شاعر می‌پردازد. در آن از تشبیهات زیبایی مانند زلف نگار، سایه قد، و نقاش هستی استفاده شده است. شاعر از حیرت خود در برابر جمال معشوق و آفرینش الهی سخن می‌گوید و عشق را به عنوان نیرویی توصیف می‌کند که انسان را به تسلیم و فداکاری وا می‌دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و شناخت ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از تشبیهات و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۱۲۸

خدای آنچه بزلف نگار چین انداخت
نگار بهر من خسته بر جبین انداخت

برفت و برد مرا همچو سایه در پی خویش
قدی که سایه نه از ناز بر زمین انداخت

بزلف کرده صبا را بجرم آن زنجیر
که دوش زلزله اندر سواد چین انداخت

سیاه روز جهان را چو شب نمود آن مه
ز زلف پرده چو بر روی نازنین انداخت

غلام مردم چشم که در رخ خوبان
نظر همیشه ز چشم خدای بین انداخت

من از جمال تو حیرانم و از آن نقاش
که نقش صورتی این سان ز ماء و طین انداخت

یقین ز زلف تو غافل بود دل آنکس
که چنک عشق بگیسوی حور عین انداخت

کسی بکام دل خود رسد که همچو صغیر
بپای دوست سر و جان و عقل و دین انداخت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.