۳۵۴ بار خوانده شده

غزل ۳۸۵

چه دیدی ای که هرگز بد نبینی
که سوی مبتلای خود نبینی

عفا ک اله مرا کشتی و رفتی
نکو رفتی الاهی بد نبینی

مجو پایان دریای محبت
که گردی غرق و آنرا حد نبینی

ز مقصودم بر آوردی رقیبا
الاهی ره سوی مقصد نبینی

چه طور بد ز من دیدی که سویم
به آن طوری که می‌باید نبینی

منم وحشی همین مردود بزمش
به پیشش دیگران را بد نبینی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۳۸۴
گوهر بعدی:غزل ۳۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.