هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از درد هجران و فراق معشوق می‌نالد و احوال پریشان خود را به گیسوی پریشان معشوق تشبیه می‌کند. او از شب و روز یکسان خود در فراق یاد می‌کند و آرزو می‌کند که مانند پروانه در آتش عشق بسوزد. شاعر از چاه زنخدان و زلف معشوق یاد می‌کند و دل خود را مانند یوسف در چاه و زندان می‌داند. او از رقیب می‌خواهد دست از معشوق بردارد و آرزو می‌کند که معشوق مانند ماه از پرده بیرون آید تا خورشید از گردون بیفتد. در پایان، شاعر از اشتیاق به معشوق می‌گوید و خود را مات و حیران توصیف می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۳۵

نگارا جانم از هجر تو نالان تا بکی باشد
چو گیسوی تو احوالم پریشان تابکی باشد

بیاد طره همچون شب و رخسار چون روزت
شب و روزم بپیش دیده یکسان تا بکی باشد

بزن بر خرمنم یکباره آتش همچو پروانه
چو شمعم جان بناکامی گدازان تا بکی باشد

پی چاه زنخدان و سر زلف چو زنجیرت
دلم چونیوسف اندر چاه و زندان تا بکی باشد

بکن دست رقیب از لعل کوتاه ایپری پیکر
بدست اهرمن مهر سلیمان تا بکی باشد

درآ از پرده ای مه تا فتد خورشید از گردون
خود این بی پا و سر سرگرم جولان تا بکی باشد

نمایان ساز رخ این شهسوار عرصه خوبی
صغیر از اشتیاقت مات و حیران تا بکی باشد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.