۱۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۴

جهان که هر دی و هر نوبهار گرید و خندد
بروزگار من و عهد یار گرید و خندد

خوش است گریهٔ مینا و خندهٔ لب ساغر
علی الخصوص که در لاله زار گرید و خندد

خطاست گریه و بیهوده است خنده آنکس
که جز بفرقت و وصل نگار گرید و خندد

خوش آنکه یار چو پروانه‌ام ببزم محبت
بسوزد و بغمم شمع وار گرید و خندد

بحال زار من است و بیاد روی نگارم
چنین که ابر و چمن در بهار گرید و خندد

مخند بر من اگر بیخودانه گریم و خندم
اسیر عشق نه از اختیار گرید و خندد

صغیر ره ندهد بی سبب بخود غم و شادی
عتاب و مهر چو بیند ز یار گرید و خندد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.