هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از افتادن و برخاستن‌های عاشق در راه عشق سخن می‌گوید. شاعر با تصاویری مانند طرهٔ یار، شب‌های تاریک، سمند ناز، و مجنون، حالات مختلف عشق و سلوک در این راه را به تصویر می‌کشد. همچنین، اشاره‌ای به پذیرش روزگار و تسلیم در برابر آن دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه‌ی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات ادبی و تمثیل‌های به‌کاررفته نیاز به دانش ادبی و تجربه‌ی زندگی بیشتری دارند.

شمارهٔ ۲۴۵

دلم به طرهٔ پرچین یار افتد و خیزد
چنان که مست بشبهای تار افتد و خیزد

چو رخ نماید و تازد سمند ناز هزاران
پیاده در پی آن شهسوار افتد و خیزد

چنان که سنبل تر از نسیم بر ورق گل
ز شانه زلف بروی نگار افتد و خیزد

عجب ز نرگس بیمار او که هر که ببیند
همی بنالد و بیماروار افتد و خیزد

غمین مشو ز فتادن براه عشق که سالک
هزار بار در این رهگذار افتد و خیزد

برای بوسهٔ یکجای پای ناقهٔ لیلی
هزار مرتبه مجنون زار افتد و خیزد

فتادیش چو بپا عزم خاستن مکن آری
نه عاشق است که در پای یار افتد و خیزد

صغیر چون نتواند بروزگار ستیزد
همان به است که با روزگار افتد و خیزد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.