۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۵

اهل دل بر در دل حلقه چو رندانه زدند
نه در کعبه دگر نی در بتخانه زدند

می و میخواره و ساقی همه دیدند یکی
عارفان از می‌توحید چو پیمانه زدند

عاشقان پا بسر جان بنهادند آنگاه
دست در زلف خم اندر خم جانانه زدند

دل صد چاک بدان طره تواند ره برد
بی سبب خود بجنون مردم فرزانه زدند

یکجهت باش که مردان حق از یکجهتی
خیمه بالاتر از این طارم نه گانه زدند

خرمنی نیست که ایمن بود از آتش عشق
این شرر بر دل هر عاقل و دیوانه زدند

باخبر باش که بیرون نبرندت از راه
رهزنانی که ره خلق به افسانه زند

چون صغیر از پی آنطایفه میپوی که پای
بسر عالمی از همت مردانه زدند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.