۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۷

شاه اورنگ نشین فکر جهانی دارد
و آن به ره خفتهٔ مسکین غم نانی دارد

درد تو از تو و درمان تو درتست بلی
نکته دریاب سخن ارزش جانی دارد

غم ز تاخیر اجابت چه خوری گاه دعا
تا شود بذر تو نان طول زمانی دارد

از نظر رفت و در‌ام د به زبان ها عنقا
بی نشان هر که شد از نام نشانی دارد

همچو خورشید بود در بر دانا روشن
اینکه هر ذره ز توحید بیانی دارد

غیر سودای محبت که ندارد جز سود
هر چه سودا بجهان هست زیانی دارد

از دل مرد ز خود رسته طلب عشق خدای
زانکه هر لعل و گهر گنجی و کانی دارد

آن ادیب است که آداب بخلق‌ام وزد
نی کسی کو بدهان چرب زبانی دارد

آنکه از شعر کند رخنه بناموس و شرف
خلق گویند عجب طبع روانی دارد

آن که اندر ره باطل فکند مردم را
بمکافات حق آیا چه گمانی دارد

روح باقیست صغیرا چه سعید و چه شقی
منتهی گاه اجل نقل مکانی دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.