هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی است که از فراق معشوق رنج می‌برد و به توصیف زیبایی‌ها و رنج‌های عشق می‌پردازد. شاعر از لعل لب معشوق، غم زلفش و اشک‌های جاری خود سخن می‌گوید. همچنین، به عظمت عشق و امید به وصال اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن شامل مضامین عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و رنج عشق نیاز به درک عمیق‌تری دارند که معمولاً در سنین بالاتر قابل درک است.

شمارهٔ ۲۹۴

بفشان شکری از لعل لب ای کان نمک
کز وجود دهنت خلق فتادند بشک

نه همین از غم زلفت رسد آهم بسماک
کز غم غبغبت اشگم شده جاری بسمک

لطفت افزون بود ایجان ز ملک صد چندان
کز بشر لطف پری یا زپری لطف ملک

دوش در خویش نمودم سفر اندر طلبت
هاتفی گفت بمقصد رسی الله معک

نقش شد نام تو بر صفحهٔ دل وین عجبست
صفحه صدپاره شد و نقش نمیگردد حک

گفتم ای سیمتن از سنگ چرا داری دل
گفت این بر زر عشاق بود سنگ محک

عشق آن یار گرانست که در بردن آن
چون حلال قد من گشت دو تا پشت فلک

روزی آید شودت وصل صغیرا روزی
شب و روز ار زغم یار نگردی منفک
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.