هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از عشق عمیق و درد جدایی می‌گوید. او عشق خود را به معشوق چنان توصیف می‌کند که حتی افلاک نیز در گردش خود عاشق خاک (معشوق) هستند. شاعر از ابروی محراب‌گونه معشوق سخن می‌گوید که نشانه‌ای از عبادت فرشتگان است. او حاضر است حتی به قیمت جانش نیز عشقش را حفظ کند و هیچ چیز جز درد جدایی برایش مهم نیست.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'تیغ ابرو' و 'درد جدایی' نیاز به بلوغ عاطفی دارد تا به درستی درک شود.

شمارهٔ ۲۹۵

از آنکه گنج غمت جا گرفت در دل خاک
بعشق خاک همی دور میزند افلاک

چو دیدم ابروی محرابی تو دانستم
که چیست سر سجود فرشتگان بر خاک

مرا مران ز در خویش و هر چه خواهی کن
که جز ز درد جدائیت من ندارم باک

هزار مرتبه از عمر جاودان خوشتر
اگر تو تیغ کشی بر سرم بقصد هلاک

خوش است دل بحبیبی مرا و از بر تو
نمیبرم دل خود را که لاحبیب سواک

مگو صغیر چه دیدی ز تیغ ابرویم
ببین بر این دل مجروح و سینهٔ صدچاک
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.