هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر دیدن زیبایی و جمال معشوق در همه چیز است. شاعر با نگاهی عارفانه، همه جهان را آینه‌ای از حسن یار می‌بیند و از جدایی و وصال سخن می‌گوید. او حتی در غبار و خار نیز نور و صفا می‌یابد و عشق را در تمامی لحظات زندگی حس می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۳۱۰

به هر چه می‌نگرم حسن یار می‌بینم
تجلیات جمال نگار می‌بینم

گذشت آن که یکی را هزار می‌دیدم
کنون یکی نگرم گر هزار می‌بینم

خیال یار مرا تا که در کنار‌ آمد
مراد هر دو جهان در کنار می‌بینم

از آندمم که خداوند چشم گل بین داد
صفای برگ گل از نوک خار می‌بینم

از آن زمان که دلم ترک روزگار گرفت
به کام دل همه ی روزگار می بینم

غبار میکده را چون بدیدگان نکشم
که نور دیدهٔ خود زین غبار می‌بینم

کسی که خلق جهانش نهفته میجویند
بجان دوست منش آشکار می‌بینم

صغیر این همه و صدهزار از این افزون
ز لطف حیدر دلدل سوار می‌بینم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.