هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حضرت علی (ع) و خاندانش سخن می‌گوید. شاعر از اسارت دل در زلف یار، رهایی از تعلقات دنیوی، و وصال به معشوق الهی می‌سراید. او صفای باطن، دوری از صوفیان ظاهربین، و رسیدن به چشمهٔ آب بقا را توصیف می‌کند. در نهایت، شاعر تأکید می‌کند که دلش جز به خدا و اهل بیت (ع) نمی‌گراید و از جفای دنیا شکوه می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مضامین عرفانی و عاشقانهٔ عمیق است که درک آن به بلوغ فکری و شناخت نسبت به مفاهیم عرفانی نیاز دارد. همچنین، اشاره به مفاهیم مذهبی مانند علی (ع) و آل او ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر بدون راهنمایی مناسب، پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۰۹

دربند زلف یار چو شد مبتلا دلم
یکباره شد ز قید دو عالم رها دلم

دیر و حرم کنند بگردش همی طواف
تا گشته جای آن صنم دلربا با دلم

نازم صفای صافی بی درد صوفیان
کز یک پیاله اش شده دار الصفا دلم

کردم بلطف خضر چو ظلمات و هم طی
دیدم که هست چشمهٔ آب بقا دلم

آنجا که رفته است دلم جز خدای نیست
داند خدا و بس که بود در کجا دلم

حیف است بشکنند بسنک جفا که هست
یک شیشه پر ز جوهر مهر و وفا دلم

بیگانه گشته است ز خلق جهان صغیر
تا با علی و آل شده آشنا دلم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.