هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه، از عشق و دلباختگی شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او حاضر است مانند موی سر معشوق پیچان باشد و در آتش عشق او بسوزد. شاعر از غم عشق و جستجوی معشوق می‌گوید و بیان می‌کند که از همه چیز فارغ شده و تنها به فکر معشوق است. او حتی از بهشت و جهنم هم نمی‌ترسد و تنها آرزویش دیدن چهره معشوق است. شاعر در پایان ابراز می‌کند که حتی حاضر است مانند سگی در کوی معشوق باشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'کفر و دین' و 'جنت و جحیم' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۱۶

چرا همیشه نه پیچان چو تار موی تو باشم
که همچو موی در آتش ز طبع و خوی تو باشم

به عیش پا زده‌ام تا غم تو گشته نصیبم
ز خویش گم شده‌ام بس بجستجوی تو باشم

کسان ز فتنه گریزند و من برغم سلامت
همیشه در طلب چشم فتنه جوی تو باشم

مرا به کشمکش کفر و دین چه کار که دایم
خیال موی تو دارم بفکر روی تو باشم

بگفتیم بسر آیی بوقت مرک طبیبا
اجل رسیده و اکنون در آرزوی تو باشم

ز هر دیار ملول و هوای کوی تو دارم
ز هر حدیث خموش و بگفتگوی تو باشم

ز شوق جنت و خوف جحیم فارغم‌اما
در اشتیاق بهشت رخ نکوی تو باشم

در آنمقام که هر کس مقام خویش نماید
مرا بس اینکه سگی از سگان کوی تو باشم

کجا غم دلم از سیر گل علاج پذیرد
که چون صغیر گرفتار رنگ و بوی تو باشم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.