۱۰۲ بار خوانده شده
ای عجب ما خسته جان از فرقت جانانهایم
با وجود اینکه با جانانه در یک خانهایم
خویش را بدنام کردیم و به بدنامی خوشیم
عاقلان از ما بپرهیزید ما دیوانهایم
هر کسی را کسوت عریانی از حق کی رسد
ما گدایان در خور این خلعت شاهانهایم
زاهدا محراب و مسجد بر تو ارزانی که ما
روز و شب مست و خراب افتاده در میخانهایم
در ازل خوردیم یک پیمانه از مینای عشق
تا ابد در وجد و حالت از همان پیمانهایم
پیش شمع روی جانان جان نبازیم از چه رو
ما مگر در عشقبازی کمتر از پروانهایم
هر چه میخواهی بکن ای آشنا با ما که ما
تا گرفتار توایم از خویشتن بیگانهایم
گنج در ویرانهٔ دل جستهایم وزین سبب
روز وشب در کنجکاوی اندر این ویرانهایم
تا بچنگ آریم آنزلف پریشان چون صغیر
با صبا در کشمکش گاه و گهی با شانهایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
با وجود اینکه با جانانه در یک خانهایم
خویش را بدنام کردیم و به بدنامی خوشیم
عاقلان از ما بپرهیزید ما دیوانهایم
هر کسی را کسوت عریانی از حق کی رسد
ما گدایان در خور این خلعت شاهانهایم
زاهدا محراب و مسجد بر تو ارزانی که ما
روز و شب مست و خراب افتاده در میخانهایم
در ازل خوردیم یک پیمانه از مینای عشق
تا ابد در وجد و حالت از همان پیمانهایم
پیش شمع روی جانان جان نبازیم از چه رو
ما مگر در عشقبازی کمتر از پروانهایم
هر چه میخواهی بکن ای آشنا با ما که ما
تا گرفتار توایم از خویشتن بیگانهایم
گنج در ویرانهٔ دل جستهایم وزین سبب
روز وشب در کنجکاوی اندر این ویرانهایم
تا بچنگ آریم آنزلف پریشان چون صغیر
با صبا در کشمکش گاه و گهی با شانهایم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.