هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار از عشق و فراق معشوق سخن می‌گوید و درد دوری و انتظار را بیان می‌کند. او از امید به دیدار معشوق، بی‌قراری و بی‌تابی خود می‌گوید و از غم عشق و بی‌خبری از دنیا به دلیل این عشق سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ای است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۳۴۷

خبرت هست که بی لعل تو ما خونجگریم
بی مه روی تو بیزار ز دور قمریم

بامیدی که ز گیسوی تو بویی شنویم
همه شب منتظر مقدم باد سحریم

به تمنای گل روی تو ای سرو روان
لاله سان داغ بدل غنچه صفت خونجگریم

ای پریوش تو رخ از دیدهٔ ما بستی و ما
نظر از غیر توبستیم که صاحب نظریم

بامیدی که ببینیم رخت در دم مرگ
روزگاریست که در راه اجل منتظریم

سیم اشک و زر رخساره بدست آوردیم
تا نگویند که ما عاشق بی سیم و زریم

بر سر ما چو نکردی گذر ای مایهٔ ناز
گشت معلوم که از خاک رهت پست‌تریم

تا خبردار شدیم از غم عشقت چو صغیر
یکسر از کیفیت هر دو جهان بی‌خبریم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.