هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از درد هجران و فراق معشوق می‌گوید و به یاد روزهایی می‌افتد که با لبخند معشوق، غم و ملال از دلش زدوده می‌شد. او از ناله‌هایش زیر شمشیر فراق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که کاش می‌توانست با کبوترهای بام معشوق همنشین شود. شاعر با سوز دل، این غزل را سروده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۳۴۹

دوش بهر گریه در هجرت مجالی داشتم
با خیال طره‌ات آشفته حالی داشتم

یاد ایامی که با لبخندی از لعل لبت
میزدودی از دل من گر ملالی داشتم

میگرفتم از اشارتهای ابرویت جواب
در ضمیر از هر دو عالم گر سئوالی داشتم

کاش بودم با کبوترهای بامت همنشین
باز خوش بودم اگر بشکسته بالی داشتم

تا کنون هجر تو جسم و جان من فرسوده بود
در دل خود گر نه‌ام ید وصالی داشتم

زیر شمشیر تو کردم ناله از بی‌طاقتی
در شهیدانت از این فعل انفعالی داشتم

این غزل با سوز دل‌ام یخت پا تا سر صغیر
چونکه در دل لاله‌سان داغ غزالی داشتم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.